کد مطلب:154050 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

دقایق آخر زندگی امام حسین
در همان دقایقی كه حسین با اهل بیتش وداع می نمود ارازل كوفه از فرصت استفاده كرده و حضرت را تیرباران نمودند كه بعضی از تیرها به لباس بعضی از مخدرات حرم اصابت كرد و زنان را ترس فراگرفت و به داخل خیمه پناه گرفتند حسین بر دشمن حمله نمود و دشمن چاره ای نداشت جز آن كه او را تیرباران نماید در این وقت چند تیر بر بدن


مبارك امام اصابت كرد:

1- یك تیر بر دهان مبارك اصابت كه خون مانند چشمه آب جاری شد و در این موقع با خدای خود چنین مناجات می كرد: اللهم ان هذا فیك قلیل.

«بار خدایا این صدمات چون در راه تو و برای تو است اندك است».

2- تیری به پیشانی مبارك اصابت كرد كه حضرت در این موقع دست ها را به سوی آسمان بلند كرد و فرمود: خدایا تو خود شاهدی كه از دست بندگان معصیت كارت چه می كشم اللهم احصهم عددا و اقتلهم بددا و لا تذر علی وجه الأرض منهم احدا و لا تغفر لهم ابدا. «بار خدایا عددشان را كم گردان و بینشان تفرقه بینداز و هلاكشان كن، در روی زمین یك نفر از آنان را باقی نگذار و هرگز آنان را نیامرز؟»

سپس با صدای رسا به جمعیت خطاب كرد: اف بر شما كه چه بد رفتار كردید با رسول خدا در مورد ذریه اش، پس از كشتن من دیگر آدم كشی برای شما آسان می شود و از كشتن هیچ كس باك نخواهید داشت امیدوارم كه خدا مرا به شهادت گرامی دارد و از شما انتقام بگیرد بطوری كه نفهمید.

3- بدترین تیری كه بر بدن ابی عبدالله اصابت كرد موقعی بود كه حضرت در وسط میدان اندكی توقف كرد تا استراحت كند نانجیبی سنگی به پیشانی امام زد كه پیشانی را مجروح و خون جاری شد، امام برای اینكه خون پیشانی جلو چشم ها را نگیرد پیراهن عربی را بالا زد تا خون از پیشانی پاك كند، ملعونی تیر سه شعبه ای بر قلب مبارك و مملو از محبت امام زد كه امام دیگر آماده مرگ شد چشم ها را به آسمان خیره كرد و دعائی كه هنگام قربانی خوانده می شود تلاوت فرمود:

بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله اللهم انك تعلم انهم یقتلون رجلا لیس علی وحه الارض ابن بنت نبی غیری.

«بنام خدا و بر دین رسول خدا، پروردگارا تو می دانی اینها كسانی را می كشند كه جز او در روی زمین نوه پیامبری وجود ندارد».

این تیر از جلو اصابت كرد و از پشت بیرون آمد، چون حسین نتوانست تیر را از جلو بیرون آورد از پشت سر بیرون كشید معلوم است كه چنین تیری بر بدن امام چه می كند،


دستهای مبارك را جلو خون گرفت به آسمان پاشید و فرمود این مصیبتها بر من آسان است كه در حضور خدا است و بار دیگر مشت ها را پر از خون نمود و به صورت و محاسن شریف مالید و فرمود: بهمین حال هستم تا خدا و جدم رسول خدا را ملاقات كنم و سر و صورتم به خونم خضاب شده باشد [1] .


[1] بحار 53:45 - حياة الحسين 286:3 - طبري 361:7 و 365.